و عــ♥ــشــ♥ــق....
خدایا! خیلی برگردون عقب،یا بزن بره جلو...اینجای زندگی دلم خیلی گرفته!
بگو تمام تـــــــــو مال مــــن است دلــــــــم میخواهد حســـادت کنم به خـــــــودم…
farhad | 13:51 | پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,
خنــــــده دار است…نه؟! که تـــــو هی مرا دور بزنی و مـــن دلــــــــم را خوش کنم که در محاصـــره ی توام
farhad | 13:51 | پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,
بگذر از من بگذر از من، من و تنها بزار با من
بگذر از من، بگذر از دیوونه هایی که گذاشته سر به دامن
بگذر از من، که نگاهم دیگه دنبال کسی نیست
بگذر از من، همه رفتن از کنارم تو برو اینم غمی نیست
من خودم یه کوه غصه ام تو کنایه هاتو کم کن
من که از خودم شکستم برو و سایتو کم کن
بگذر از تلخی حرفام اگه گنگ و بی دلیلن
اگه دست و پا شکستم اگه خسته و علیلم
من به انتها رسیدم دیگه امیدی ندارم
چیزی از تو من نمی خوام گله از کسی ندارم
بگذر از من بگذر از من که منم دلگیرم از من
بگذر از این دل زخمی که گذاشته سر به دامن
farhad | 13:51 | پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,
چه خواب هایی برات دیدم چه فکرایی برات داشتم
کسی رو حتی یه لحظه به جای تو نمی ذاشتم
چه خواب هایی برات دیدم چه فکرایی برات داشتم
کسی رو حتی یه لحظه به جای تو نمی ذاشتم
تو این روزا نمیدونی با عشق تو کجا میرم
چه آسون دل به تو بستم منی که سخت می گیرم
به همه میخندی با همه دست می دی
دستت و میگیرم دستمو پس می دی
اما دوست دارم اما دوست دارم
پشت من بد می گی حرف مردم می شم
دستش و می گیری عشق دوم می شم
اما دوست دارم اما دوست دارم
farhad | 13:50 | پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,
سراغی از ما نگیری نپرسی که چه حالیم
عیبی نداره میدونم باعث این جداییم
رفتم شاید که رفتنم فکرتو کمتر کنه
نبودنم کنار تو حالتو بهتر کنه
لج کردم با خودم آخه حست به من عالی نبود
احساس من فرق داشت با تو دوست داشتنت خالی نبود
بازم دلم گرفته تو این نم نم باروون
چشام خیره به نور چراغ توو خیابون
خاطرات گذشته منو می کشه آروم
چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر باروون
باختن توو این بازی واسم از قبل مسلم شده بود
سخت شده بود تحمل عشقت به من کم شده بود
رفتم ولی قلبم هنوز هواتوو داره شب و روز
من هنوزم عاشقتم به دل می گم بساز بسوز...
farhad | 13:50 | پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,
بی تو تو این شبای بد, گریم دیگه در نمیاد
حرف غم انگیز دلم جز تو, کسی رو نمیخواد
از چی بگم تا دل من لحظه ای آروم بگیره
دیوسیاه غصه ها توی کدوم شب میمیره؟
از چی بگم وقتی دلم از دل تو دور میمونه
وقتی که قلب پاک تو هیچی ازم نمیدونه
میخونم به خدا میخونم از چشای معصوم تو حرفای تورو
میدونم به خدا میدونم اون که جدا کرده, روحمو قلب تورو…
farhad | 13:50 | پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,
هوا خوبه، تو هم خوبی، منم بهتر شدم انگار
یه صبح دیگه عاشق شو، به یاد اولین دیدار
به روت وا میشه چشمایی که با یاد تو می بستم
چه احساسی از این بهتر، تو خوابم عاشقت هستم
تو می چرخی به دور من کنارت شعله ور می شم
تو تکراری نمی شی من بهت وابسته تر می شم
تبت هر صبح با من بود، تب گل های داوودی
تبی که تازه می فهمم تو تنها باعثش بودی
تو خورشید رو قسم دادی، فقط با عشق روشن شه
یه کاری با زمین کردی که اینجا جای موندن شه
تو می چرخی به دور من کنارت شعله ور می شم
تو تکراری نمی شی من بهت وابسته تر می شم !!!
farhad | 13:49 | پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,
فقط کمی تــــ ــــ ــــنــــ ــــهـــــ ـــــ ــــا یـــــ ـــــم
چقدر دلم میخواهد نامه بنویسم....
تمبر و پاکت هم هست....
و یک عالمه حرف....
کاش کسی جایی منتظرم بود....
farhad | 13:42 | پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,
میدانی؟
گاهی وقتها دست خودت نیست
ناخودآگاه یا مخاطب خاص کسی میشوی
یا
کسی را مخاطب خاص میخوانی
فرقی نمیکند کدام یک باشی
مهم آن لحظه ایست که این را میفهمی
اما نه
مخاطب خاص داشتن لذت بخشتر است
حرف میزنی
از او میگویی
از او مینویسی
هر جا که شد
به این امید که ببیند
بخواند حرفایت را
تنها به این امید …
ولی میدانی چیست؟
دردناکترین لحظه لحظه ایست
که بدانی تو مخاطب خاص او نیستی
و همهی تصورات تو توهمی بیش نبود…
farhad | 16:14 | شنبه 25 شهريور 1391برچسب:,
گاهی وقتا توی رابطه ها
نیازی نیست طرفت بهت بگه : بـــــــــــــرو !
همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره ...
همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی...
همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...
همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه
و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه ...
هزار بار سنگین تر از کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه!!!
پس بــــــــــــــــــــرو
قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...!
farhad | 16:13 | شنبه 25 شهريور 1391برچسب:,
یکــــ پیـــاده رو تقریــبا خلـــوتــــ ــ ــ ـــ .. . . .
یک مرد ، یـــک زن … یـــک زوج … خـوشــبختیشــان پای خودشان !
یک مرد ، یک مرد … یک شراکت … ســود و ضررشــان پای خودشان !
یک زن ، یک زن … یک رفاقــت … معرفــت و اعتمادشــان پای خودشان !
یک پسر ، یک دختر … یک رابــطه … پاکــی و نـاپـاکـیش پای خودشــان !
. . . و انـتـهـــای پیــاده رو …
یک مــن ، یک تـنهایــی ! … یک رنــج … آخـر و عـاقـبتـــش پـای تــ ــ ــو !
farhad | 16:13 | شنبه 25 شهريور 1391برچسب:,
گـاهــے آنچنان مـُـزخرَف میشَـوم
که براــے دیگــَران قابـل درکـــ نیستـَم!
حَتـــے عزیــزترین کــَسَم را از خودَم میرانــَم!
اَما . . .
دَر دِلم آن لَحظــه آرزو میکنــَم تا بگویــَد:
میدانم دَستــ خودَتــ نیستــ!
درکــتــ میکـُنــَم. . .!
farhad | 16:13 | شنبه 25 شهريور 1391برچسب:,
این جــا دنیآ مجآزیه ...
تمایل به ساده بودن زیـــــــاد ...
آهای تازه وارد شده به این دنیای مجازی ...
تـنهــایــیه هـیچ کـس رو باور نــکن ...
این ملت عـشقـشون رو هم بلاک مـی کنن ...
تا بی دردسر هرزگی کنن ... !
دیـوارهای پر از بیگانگی ...
نـوشته های پر از مردانگی ...
لایکهای پر از جاسوسی ...
همۀ اینها رویهم ........
دروغی بیش نیسـت ...!!!
دَرد دارد
وِقتــــی می رَوَد و هـَمِه می گــــــویـَند : دوُســـتـَت نـَـدآشـت
و تــُو نمـی تــَوآنـی
بـــِه هـَمِه ثــآبــــِت كُــنی
کـــِه هـَر شـَب بــآ عـآشِـقآنـِه هــآیـَش خـــوآبــــَت می كــَـرد
كمی دروغ بگو پینوكیو....
دروغ های تو قابل تحمل تر بود !
به خاطر کودکی بود و شیطنت ...
به خاطر این بود که دنیای آدمها را تجربه نکرده بودی
که ببینی یک دروغ ،چه ها میکند !
این جا آدمها دروغشان به بهای یک زندگی تمام میشود
به بهای یک دل شکستن !
اینجا دروغ ها باعث مرگ عشق و اعتماد میشود !
این جا آدم ها دروغ های شاخ دار می گویند...
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت:
ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... خجالت نمی کشی؟ ...
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد
می گفت:من لیاقتت را ندارم...
برای اولین بار راست می گفت؛چون به دروغهایش عادت کرده بودم باورم نمی شد که شاید این با را راست بگوید...
رفت و من باور کردم که لیاقتم را نداشت...
farhad | 12:40 | دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:لیاقت,
سالهاست که معنی این را نفهمیده ام "رفت و آمد" یا " آمد و رفت" ؟؟
به راستی آدمها می روند که برگردند ، یا می آیند که بروند ...؟
ترسيده اي عاشقت شوم؟؟؟
نه نترس
ديگر عاشق نمي شوم
ديگر حوصله غزل سرودن ندارم
ديگر بي بهانه باران نمي بارم
ديگر طعم آغوشت را نمي خواهم
من نبودنت را با يک سرنگ در رگهايم جاري مي کنم دوريت را هر شب
پيک به پيک سر مي کشم
هق هق دلم را زير آتش سيگار پنهان مي کنم
نبودنت در من جاريست
تو هم با من نمی مانی
برو بگذار برگردم
دلم می خواست می شد با نگاهت قهر می کردم
هوا ابریست دلتنگم
ومن چندیست دارم با خودم با عشق می جنگم
اگر میشد می نوشتم لحظه هایم را
صدایم را
سکوتم را
اگر میشد برای دیدنت دل دل نمی کردم
اگر میشد که افسار دلم را ول نمی کردم
تو هم حرفی بزن هرچند تکراری
بگو آیا هنوزم مثل سابق دوستم داری؟
بس است دیگر...بیا... بیا ... من خسته شدم.... نفسم سنگین شده ... مردن را آغاز کرده ام .... اینجا آسمان آبیه پر کلاغی است ... اینجا نسیم نمیوزد ... اینجا بدون تو فقط یک شهر است... : |
farhad | 11:25 | یک شنبه 29 شهريور 1391برچسب:تنهایی,
نبودن هایت آنقدر زیاد شده اند که هر رهگذری را شبیه تو می بینم !! نمی دانم غریبه ها ” تــــــــــــــــــــو ” شده اند یا تو ” غریبـــــــــــــــــــــــــــه ” ؟؟!
farhad | 11:21 | یک شنبه 29 شهريور 1391برچسب:غریبه,
دیشب یک دزد اومده بود خانه من خانه که چه عرض کنم ........ بیچاره هیچی جز تنهایی برای بردن پیدا نکرده بود.... تا صبح به حال من گریه میکرد و من با حال اون................!
من غــــــرورم را به راحتــــــی به دست نیــــــاوردم کــــــه اگه دلـــت خواست خـــــردش کنی ... ! غـــــــرور من اگر بشکـنـــــــد با تـــکـــــه هـــایـــــش شاهـــــــرگ زنــــدگـــــی تـــــو را نیز خواهـــــم زد
خدايا ... لباسي از خطا پوشيده ام و خواب غفلت به سراغم آمده است باب توبه ات را مي جويم تا دوباره احيا شوم كه به عزتت قسم بخشنده اي جز تو نميشناسم ... پس سايه رحمتت را بر گناهانم بگستران اي مهربان ترين مهربانان ...
حـقـیـقـت دارد ! کافـی سـت چــمـدان هــایــت را ببــندی تــا حــاضـر شــونــد ، هـمه بـــرای ِ از یـــاد بــُـردنــت ! آنـکه بــیشتـر دوستـت میــدارد ، زودتــــر
farhad | 12:0 | جمعه 16 شهريور 1391برچسب:,
هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن (دکتر شریعتی)
من غــــــرورم را به راحتــــــی به دست نیــــــاوردم کــــــه اگه دلـــت خواست خـــــردش کنی ... ! غـــــــرور من اگر بشکـنـــــــد با تـــکـــــه هـــایـــــش شاهـــــــرگ زنــــدگـــــی تـــــو را نیز خواهـــــم زد
(این وبلاگمو تقدیم میکنم به عزیزترین کسم)
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
و عشق...... و آدرس
feree.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.